در آن شبها كه از عشقت، غمين بودم فغان گشتم
|
وصالت آرزوكردم، حزين بودم وزان گشتم
|
|
****
|
به دل گفتم مشوغمگين، كه درماني نمي بينم
|
دريغ از آن دل سنگت، برين بودم از آن گشتم
|
شب و روز از پي هم آمده تا ديده تر سازم
|
عجب دارم كه مسكين زمين بودم زمان گشتم
|
گمان بردم كه از گيتي، فضيلت با تو مي يابم
|
دلم با سادگي هايم رهين بودم عنان گشتم
|
وفايي كن نگارينم، به يادت گريه ها كردم
|
كه بي سو گشته چشمانم، سمين بودم خزان گشتم
|
مراد خود نمي خواهم اگر آهي كشي يارم
|
چو بايك آه جانسوزت، شهين بودم فغان گشتم
|
درونم تيشه بردل زد، برونم تيشه بر ساير
|
از اين اغيار چون دونی، ثمین بودم کمان گشتم
|
|
:: بازدید از این مطلب : 571
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 2 آبان 1391 |
نظرات ()
|
|
|
|